نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

عکس های جدید الناز شاکردوست در فیلم سینمایی فاصله

الناز شاکردوست - www.pix4pix.net

 

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: گالري عكس بازيگران ايراني , ,
:: بازدید از این مطلب : 694
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 10 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

 استاد شیطان

 

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ
 

 

 

گاهى بعضى از افراد در ظلم و خيانت ، حيله و تزوير، قتل و غارت ، مكر و حقه به جايى مى رسند - نه اين كه همرديف شيطان مى شوند بلكه - از شيطان جلو افتاده و استاد او به حساب مى آيند. شيطان بايد در مقابل آنها زانو بزند و شاگردى كند. آنها كسانى هستند كه به غير از خدا چيزى ، يا كسى ، يا رئيسى ، يا وزيرى ، يا مجسمه اى ، يابتى ، يا سنگ و درختى را عبادت مى كنند و آن را در زندگى خود مؤ ثر و صاحب نفوذ مى دانند. اين افراد طبق آيات و روايات مشرك و كافر هستند.
البته مراد از عبادت اين نيست كه در برابر آنها نماز و سجده ، يا راز و نياز و ستايش كند، بلكه مراد، اطاعت و پيروى از آنها است . حتى گوش دادن به سخن كسى به قصد اين كه به آن عمل كند و يا قانون كشورى يا عده اى را به رسميت بشناسد خود آن يك نوع عبادت است .
از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نقل شده : كسى كه به سخن سخن گويى گوش فرا دهد و از روى رضا تسليم او شده او را پرستش كرده ، اگر اين سخن گو از سوى خدا سخن گويد: خدا را پرستيده و اگر از سوى ابليس سخن گويد: ابليس را عبادت كرده است .
اين عبادت و تسليم بودن در برابر غير خدا، و خود را دربست در اختيار ديگران قرار دادن ، انسان را يك درجه از شيطان بالاتر برده و او را استاد او قرار مى دهد. قرآن در اين باره مى فرمايد:
يا ابت انى اخاف ان يمسك عذاب من الرحمن فتكون للشيطان وليا
((از قول ابراهيم به پدرش آذر كه مى فرمايد: - اى پدر! من از اين مى ترسم كه با اين بت پرستى و شرك كه داراى عذابى از ناحيه خداوند رحمان به تو رسد و تو از اولياى شيطان باشى )).
اينها از اين رو، استاد شيطان اند كه كسى يا چيزى را ستايش مى كنند كه هيچ وقت شياطين آنها را ستايش نكرده اند. اين ها بت را مى پرستند، انسان و درخت و چيزهاى ديگر را مى پرستند. اما شيطان مى گفت : خدايا من فقط تو را اطاعت مى كنم و بس . جرم آن ملعون هم اين بود كه زير بار سجده بر آدم نرفت ، ولى اينها در شرك و كفر و بت پرستى از شيطان هم پيشى گرفتند و در واقع استاد او شدند.

 

آن شنيدستم كه شيطان را به خواب
ديد شخصى گفت : كى شيطان به حق بوتراب
كه فلانى هست شاگرد شما
گفت : نى نى ، استاد است بر ما آن جناب

كسى در خواب شيطان را ديد؛ از وى پرسيد: تو را به حق ابوتراب قسم مى دهم ، آيا فلان شخص شاگرد تو است ؟ گفت : ((نه والله )) آن عالى جناب استاد من است . سپس آن شخص گفت : من از شاگردان بودم ولى اوالحال از لشكريان من است . سپس آن شخص گفت : من از شاگردان بودم ولى او الحال از لشكريان من است . هرگاه من زنده بمانم تا شيطان بميرد، مكر و حيله هايى از شر و فساد ظاهر مى كنم كه اگر او بعد از من بيايد نمى تواند آنها را اظهار كند.

خود شود شيطان ، چه شيطان اى مان
گشته شيطان طفل ابجد خوان آن
فخر از شاگرديش شيطان كند
مشكل شيطان همه آسان كند
نيست شيطان را به او كارى دگر

خود بود شيطان و از شيطان بتر



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 817
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

خودِ شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

شيطان مصاديقى دارد. اغفال گران و خوانندگان به گناه و گمراهى ، نمونه هاى آن هستند. كسانى كه با چرب زبانى و ملايمت و با اعمال غير انسانى ، خود ديگران را به فساد، تباهى ، انحراف و كجى مى كشانند، خود، شيطان اند.
شيطان انسى كه در قرآن و روايات يا گفتار بزرگان آمده است : به همان انسان هاى مفسد و منحرف گفته مى شود. شيطان انسى كه در قرآن آمده بر چند قسم است :
يكى از آنها بر خود شيطان اطلاق مى شود. قرآن در چند جا بعضى انسانها را شيطان خوانده و نام شيطان بر آنها گذاشته است ؛ از جمله آنان كسانى بودند كه ، در صدر اسلام دايما جلساتى تشكيل مى دادند و جاسوسانى از هم فكران خود را به ميان مسلمين مى فرستادند تا اطلاعاتى كسب كنند، در بين آنها تفرقه و دوگانگى ايجاد نمايند و آنان را به جان هم اندازند.
كسانى كه براى جاسوسى و تفرقه اندازى انتخاب مى شدند، هنگام گزارش ‍ دادن ، براى اين كه وضع خودشان را محكم تر كنند به هم فكران خود مى گفتند: سخنان مسلمانان در ما كوچك ترين اثرى ندارد ما به شما وفادار بوده و خواهيم بود. اگر از آنها سؤال مى شد كه شما به چه علت در ميان آنان رفت و آمد مى كنيد و به آيات قرآن گوش فرا مى دهيد؟ در جواب گفتند:
رفته بوديم آنها را مسخره كنيم . خداوند اين جمعيت را خود شيطان نام نهاده و نامشان را از رديف آدميان حذف نموده است . قرآن درباره آنها مى فرمايد:
و اذا لقوا الذين آمنوا قالوا آمنا و اذا خلو الى شياطينهم قالوا انا معكم انما نحن مستهزئون
((و هنگامى كه - منافقان و جاسوسان - با مؤمنان رو به رو مى شدند، مى گفتند: ما، ايمان آورده ايم ! و هنگامى كه با شياطين خود خلوت گردند، مى گفتند: ما با شماييم ، ما آنها را (مسلمين را) مسخره كرده ايم )).
دسته دوم كه قرآن آنها را شيطان ناميده ، كسانى هستند كه با كارهاى بيهوده و بى اساس كه به ظاهر تشريفات و تشكيلاتى دارد، ولى نتيجه و ثمره اى بر آنها مترتب نيست مردم را سرگرم نگه داشته و اجتماعى را به آنها مشغول مى دارند. قرآن درباره آنها مى فرمايد:
و ما كفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلمون الناس السحر
((سليمان هرگز - دست به سحر و جادو نيالود و - كافر نشد ولكن شيطان (كسانى كه ) به مردم تعليم سحر نموده و جاسوس گرى را رواج دادند كافر شدند)).
قرآن نام اينها را هم شيطان گذاشته و نام آدم را از آنها برداشته است .
سوم ، از كسانى كه خداوند نام شيطان بر آنها نهاده و اسم آدميت را از آنان برداشته است ، كسانى هستند كه با فرستادگان و پيامبران خدا دشمنى ورزيده و در برابر آنها ايستاده و سخنان فريبنده اى براى اغفال يكديگر و گوشى به هم مى گفتند، درباره چنين افرادى مى فرمايد:
و كذلك جعلنا لكل نبى عدوا شياطين الانس و الجن يوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غرورا
((اين چنين در برابر هر پيامبرى دشمنى شياطين انس و جن قرار داديم كه سخنان فريبنده و بى اساس - براى اغفال مردم - به طور سرى و (درگوش ) به يك ديگر مى گفتند)).
در اين آيه تذكر مى دهد كه اين گونه دشمنان سرسخت و لجوج ، هم در برابر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و هم در برابر ديگر پيامبران دشمنانى از شياطين جن و انس وجود داشته اند.
در سه آيه فوق خداوند متعال عده اى از مردم را خود شيطان مى داند و نام انسانيت را از آنها برداشته و از جمع انسانها ز دوده است .

 



:: موضوعات مرتبط: آهنگها , ,
:: بازدید از این مطلب : 1567
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

 شاخه انگور گم مى شود!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

در زمان حضرت نوح عليه السلام هم ، چنين اتفاقى افتاد و دو سوم آب انگور از آن شيطان شد وقتى كه آب انگور جوشيده شود، بايد دو سوم آن بخار گردد و فقط يك سوم باقى بماند تا حلال شود.
از وهب نقل شده كه : وقتى حضرت نوح عليه السلام از كشتى بيرون آمد و طوفان نشست چندين شاخه از شاخه هاى ميوه اى را كه با خود داشت كاشت . وقتى به سراغ شاخه انگور رفت ، آن را نديد. گمان كرد كه در كشتى جا مانده است ؛ در حالى كه شيطان آن را مخفى كرده بود. نوح عليه السلام حركت كرد كه برود داخل كشتى و شاخه انگور را بياورد كشت كند. فرشته اى كه با نوح بود گفت : اى نوح ! دنبال آن نرو، به زودى پيدا خواهد شد، بيا بنشين . نوح هم برگشت و نشست .
آن فرشته گفت : اى نوح ! در آب انگور شريكى پيدا كردى . درباره آن احسان كن . فرمود: يك هفتم آب انگور مال شريكم و شش هفتم آن مال خودم باشد.
فرشته گفت : اى نوح ! تو احسان كننده اى بيشتر احسان كن . فرمود: يك ششم آن مال شريك و پنج ششم مال خودم . ملك گفت : تو احسان كننده اى ، بيشتر احسان كن . نوح فرمود: يك پنجم آن مال شريكم و چهار پنجم مال خودم .
ملك گفت : بيشتر لطف كن فرمود: يك چهارم مال شريكم و سه چهارم از مال خودم باشد.
ملك گفت : باز هم احسان بيشترى فرما. نوح فرمود: نصف از شريكم و نصف از خودم . گفت : احسان بيشترى كن . نوح گفت : دو سوم از آن شريكم و يك سوم مال خودم و به اين راضى شدند. از آن روز قرار شد كه آب انگور وقتى جوش بيايد دو سومش از آن شيطان باشد و بقيه مال انسان . تا زمانى كه دو سوم آب انگور بخار نشود، پاك و حلال نمى شود و بعد از ثلثان شدن قابل خوردن است .

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 745
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

نزاع بر سر انگور

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از امام صادق عليه السلام نقل شده : بعد از اين كه آدم از بهشت بيرون آمد، اشتها به ميوه هاى بهشت پيدا كرد. خداوند متعال دو شاخه از درخت انگور براى او فرستاد، آدم آنها را كاشت . فورا سبز شدند و ميوه دادند. شيطان دور آنها را ديوار كشيد. حضرت آدم فرمود: اى ملعون ! چه كار مى كنى ؟
شيطان در جواب گفت : اين درخت ها مال من است . آدم عليه السلام فرمود: دروغ گفتى (نزاع شروع شد) پس هر دو حاضر شدند به قضاوت روح القدس . وقتى پيش آدم آمد او قصه خود را برايش نقل كرد. روح القدس هم آتشى مهيا كرد و درخت هاى انگور را در آن انداخت شعله آتش به شاخه هاى درخت رسيد. آدم و شيطان هر دو گمان كردند كه همه درخت ها سوخت .
بعد از آن كه آتش خاموش شد، دو سوم از درخت ها سوخته شده بود و يك سوم آن باقى ماند روح القدس گفت : آن اندازه كه سوخته شده از آن شيطان بود باقى مانده مال آدم عليه السلام .

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 563
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

در خواست هاى آدم عليه السلام از خداوند

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

امام باقر عليه السلام فرمود: چون حضرت آدم عليه السلام شنيد شيطان براى فريب او به جاى عباداتى كه كرده ، حاجاتى را از خداوند خواستار شده و به او عنايت كرده ، عرض نمود: پروردگارا! شيطان را بر من و اولادم مسلط كردى ، خواسته هاى او را بر آوردى كه درباره من و اولادم بود. پس به من و اولادم چيزى عنايت فرما تا بتوانم در مقابل مكر و حيله هاى او خود را حفظ نمايم . خطاب شد: (شيطان از من خواست ) تو هم از من بخواه ؛ زيرا هر چه بخواهى به تو مى دهم و حاجات تو را هم برآورده مى كنم .
آدم عليه السلام عرض كرد: خدايا! من خير و صلاح خود و اولادم را از تو مى خواهم . تو خود دانا و بزرگوارى ، هر چه صلاح مى دانى براى ما قرار بده ، خطاب رسيد: اى آدم ! از براى تو و فرزندانت در دنيا چند چيز قرار دادم تا در مقابل حاجات شيطان باشد:
اول اين كه ، هرگاه تو و اولادت قصد معصيتى كنيد و آن را انجام ندهيد، گناهى برايتان نوشته نمى شود.
دوم ، هرگاه قصد معصيتى نموديد و آن را انجام داديد، تا هفت ساعت شما را مهلت مى دهم ، اگر به فكر افتاديد و توبه نموديد، باز براى شما نوشته نمى شود. و اگر بعد از هفت ساعت توبه نكرديد فقط يك گناه برايتان نوشته مى شود.
سوم ، اگر قصد بندگى و كارهاى نيك كنيد، ولى موفق نشويد و آن را انجام ندهيد، يك ثواب براى شما نوشته مى شود.
چهارم ، اگر بر آن شديد كه عبادت و كار خيرى كنيد و موفق هم شديد و آن را انجام داديد، ده حسنه و ثواب برايتان نوشته مى شود. چنان چه مى فرمايد:
من جاء بالحسنه فله عشر امثالها و من جاء بالسيئه فلا يجزا الا مثلها؛
((هر كس كار نيكى انجام دهد، ده برابر به او پاداش داده مى شود و هر كس ‍ كار بدى انجام دهد، جز به همان مقدار كيفر داده نمى شود.)).
آدم گفت : پروردگارا! فضل وجودم و كرم تو زياد است ، آن را بر من و اولادم زيادتر فرما و ما را مورد لطف و كرم خود قرار ده .
پنجم ، خطاب شد: اى آدم ! براى فرزندانت قرار دادم ، اگر گناه و معصيتى نمودند و بعد پشيمان شدند و استغفار كردند گناهان شان را بيامرزم .
ششم ، هرگاه تا روز قيامت از تو فرزندى زاده شود - و دين دار و خداشناس ‍ باشد - در برابر هر يك از فرزندانت ، ملكى از ملائكه را (در مقابل اولادان شيطان ) قرار مى دهم تا او را از شر فتنه شيطان و اولادش حفظ نمايند.
هفتم ، عرض كرد: پروردگارا! لطف و كرم خود را بر ما بيفزا و ارزانى ده ، خطاب شد:اى آدم ! توبه را از براى ايشان قرار دادم و تا روح در بدن آنها است و هنوز به سينه و گلويشان نرسيده ، طلب استغفار كنند واز گناهان خود توبه نمايند، توبه ايشان را مى پذيرم .
هشتم ، گفت : خدايا! بخشش هاى خود را بر ما زياد فرما. خطاب شد: اى آدم ! (اگر باز گناهانى باقى ماند يا فراموش كردند كه توبه كنند) در قيامت همه گناهان آنان را مى بخشم و مى آمرزم و از كسى باكى ندارم ؛(زيرا حاكم خودم هستم و قدرت به دست من است و كسى در آن جا دخالتى ندارد) قرآن درباره اين كه خداوند همه گناهان را در قيامت مى بخشد، مى فرمايد:
قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ، ان الله يغفر الذنوب جميعا؛
(اى پيامبر!) به آنها ((بگو: اى بندگان من ، كه بر خودتان اسراف و ستم كرده ايد از رحمت خداوند نوميد نشويد كه خدا همه گناهان را مى بخشد (كه او بخشنده و مهربان است )) ).
وقتى خداوند به حضرت آدم عليه السلام خطاب نمود و فرمود: همه گناهان بندگان را در قيامت مى بخشم و مى آمرزم . آدم خوش حال شد و عرض كرد: همين ها ما را كافى است و به آنها راضى شدم .

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 534
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

انگور و خرما بوى شيطان مى گيرند!

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

از حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم نقل شده كه : خداوند بعد از آن كه آدم را از بهشت بيرون كرد به او امر نمود كشاورزى و زراعت كند، و چند شاخه از ميوه هاى بهشت مانند: خرما، انگور، زيتون و انار، به او داد. آدم هم قدرى از آنها را براى آينده فرزندان خود كاشت و از ميوه آنها خورد.
ابليس به او گفت : اين ها چيست كه كاشته اى ؟ من كه در زمين بودم اين ها را نديده ام . به من اجازه بده از آنها بخورم ، ولى آدم اجازه نداد.
شيطان سرانجام نزد حوا آمد و گفت : اى حوا! تشنگى و گرسنگى به من فشار آورده ، قدرى از اين ميوه به من بده ، حوا گفت : آدم با من عهده كرده كه به تو چيزى ندهم ؛ زيرا اين ها ميوه هاى بهشتى هستند و تو نبايد از آنها بخورى ، شيطان گفت :اى حوا! قدرى از آب آن را در كف دست من فشار بده ، قبول نكرد. گفت : بگذار بمكم و از آن نمى خورم .
خوشه اى انگور گرفت و دانه اى از آن را مكيد، زمانى كه دندان روى آن گذاشت حوا از دهانش بيرون آورد. بعد از آن خداوند به حضرت آدم عليه السلام وحى فرستاد كه : دشمن من و تو از انگور مكيد و شرابى كه از آن به دست مى آيد بر تو حرام مى شد. بار دوم پيش حوا آمد و از او خواست خرما بمكد. او هم اجازه داد و بوى خوش از آن هم رفت ؛ چون تا آن هنگام انگور و خرما بهترين بوى خوش را داشتند.
در حديث ديگرى است كه : وقتى حضرت آدم عليه السلام از دنيا رفت ، شيطان آمد و زير درخت انگور ادرار كرد، ادرار او در تمام عروق انگور نفوذ كرد. از همين رو خداوند شراب را حرام كرد؛ زيرا ادرار او در شيره انگور جاى گرفت .

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 624
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

نيازهاى مادى شيطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

همين طور كه شيطان حاجات معنوى خود را از خداوند متعال طلب كرد يعنى همان حاجاتى كه به عبادات خود از خدا خواست تا آدم عليه السلام و اولادش را به انحراف بكشد - حاجات مادى خود را هم از خدا خوستار شد، و آنها را هم خداوند بزرگ به او تا روز موعود عنايت فرمود.
ابو امامه از رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم نقل مى كند كه آن حضرت فرمود: بعد از آن كه شيطان رانده درگاه الهى شد و او را به روى زمين فرستادند. عرض كرد: پروردگار! مرا به سوى زمين فرستادى ، از درگاه خود راندى و از نعمت هاى بهشت محروم نمودى . من در دنيا احتياجاتى دارم كه بتوانم زندگى كنم . آنها را براى ادامه زندگى ام برايم آماده و مهيا نما كه در مضيقه نباشم . خطاب شد: حاجات تو چيست ؟ عرض كرد: خدايا! من محتاج خانه و منزلم ، به من خانه اى عنايت فرما. خطاب شد: خانه تو را حمام ها قرار دادم . (هر كجا حمام است و مردم آن جا رفت و آمد مى كنند خانه شيطان است .)
عرض كرد: من محتاج نشستن هستم و جايى براى آن مى خواهم . خطاب شد: جاى نشستن تو بازارها و كوچه ها و در مغازه ها است - آن جا بنشينى و مردم را به گناه ، كم فروشى ، رشوه ، ربا، غش در معامله ، به ناموس مردم نگاه كردن ، دروغ گفتن ، خيانت كردن ، كلاه سر مردم گذاشتن و غيره بكشانى . در حديثى هم آمده كه : بازار محل عيش و لذت بردن شيطان است .
عرض كرد: خدايا! من غذا مى خواهم . غذاى من از كجا تاءمين شود؟ خطاب شد: غذاى تو را در سفره اى قرار دادم كه بر سر آن ((بسم الله )) گفته نشود. (و صاحبان آن سفره مثل حيوانات گرسنه و حريص ، بدون آن كه نام خدا ببرد، به آن حمله مى كنند)
عرض كرد: الها! من احتياج به آب و آشاميدنى دارم ، آن را من از كجا به دست آورم ؟ خطاب شد: نوشيدنى هاى تو شراب و هر چيز مست كننده است . (از قبيل فقاع كه نوع از آب جو مى باشد، جرس و بنگ كه به وسيله قليان مى كشند).
عرض كرد: براى من اذان گويى قرار ده . گفته شد: اذان تو وسايل موسيقى و مؤ ذن تو كسانى هستند كه با اين آلات مى نوازند و آنها را به كار مى گيرند.
عرض كرد: براى من قرآنى قرار بده كه در آن نگاه كنم . خطاب شد: قرآن تو شعر است (وقتى محزون شدى و دلت گرفت ، شعر بخوان ).
عرض كرد: براى من كتابى قرار ده كه در آن نگاه كنم . خطاب شد: كتاب تو ((وشم )) (خال كوبى هايى كه بعضى ها روى بازو و جاهاى ديگر بدن مى كنند) است .
عرض كرد: براى من حديثى قرار ده . فرمود: حديث تو دروغ و دروغ گفتن است كسانى كه دروغ مى گويند، حديث تو را گويند.
عرض كرد: براى من دام و وسيله ، شكار قرار بده ، خطاب شد: زنان را وسيله صيد كردن و به دام انداختن مردم قرار دادم

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: بازدید از این مطلب : 662
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

وسوسه شیرین شیطان

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بدنيست قدرى از وسوسه هاى شيرين و دل پذير شيطان كه توانست با آنها آدم و حوا را بفريبد و از مقام و مرتبه خود به زير آورد بيان كنيم .
گفته شده كه : شيطان بر اثر سجده نكردن بر آدم ، رانده درگاه شد و پس از آن تصميم قاطع گرفت تا آن جا كه مى تواند از آدم و اولادش انتقام بگيرد و در مكر و حيله و فريب دادن آنان كوتاهى نكند.
آن ملعون ، به خوبى مى دانست خوردن از آن درخت ممنوعه باعث مى شود كه آنها را از بهشت بيرون كنند. در صدد وسوسه آنان بر آمد و براى رسيدن به اين مقصود دام هاى گوناگون خود را بر سر راه آنها گشود و براى نائل آمدن به هدف شوم خود بهترين راه را در اين ديد كه عشق و علاقه ذاتى انسان ، به تكامل و ترقى در زندگى جاويد استفاده كند. نيز براى قانع كردن آنان براى مخالفت فرمان خدا، عذر و بهانه اى بتراشد كه آنها با دلگرمى دستور او را اجرا كنند. لذا بعد از آن كه از حضرت آدم عليه السلام ماءيوس شد، پيش همسر آدم رفت . گفت : آيا مى دانى چرا خداوند شما را از ميوه اين درخت منع كرده و گفته است نزديك آن نشويد؟ چون درخت حيات و جاويد است . هر كس از آن بخورد يا فرشته مى شود و يا عمر جاويدان را به دست مى آورد و هميشه زنده مى ماند.
سپس گفت : خداوند متعال نمى خواهد شما در زندگى دائمى با او شريك باشيد، مى خواهد اين جاودانگى مخصوص خودش باشد؟ با اين نقشه و نيرنگ به آنها فهماند خوردن از اين درخت ضرر و زيان به شما نمى رساند، بلكه هميشه در بهشت خواهيد ماند. بعد از آن گفت : اگر از آن نخوريد به اين زودى شما را از بهشت بيرون مى كنند. باز براى اين كه پنجه هاى پر وسوسه و حيله هاى خود را بيشتر و محكم تر در جان آدم فرو برد و آنها را از حق و حقيقت منحرف كند، براى حق به جانبى خود، قسم هاى شديدى خورد و گفت : من خير خواه و دل سوز هستم ، خود را موظف مى دانم كه شما را نصيحت كنم !!
حضرت آدم عليه السلام كه هنوز تجربه كافى در زندگى را نداشت و تا حال گرفتار دام هاى شيطان و خدعه و نيرنگ هاى دروغ او نشده بود و نمى توانست باور كند كسى اين چنين قسم دروغ به خدا ياد كند، سرانجام تسليم شد و فريب و نيرنگ شيطان در او اثر كرد و از ميوه آن درخت خورد.

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: برچسب‌ها: شیطان ,
:: بازدید از این مطلب : 701
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

شيطان چگونه آدم و حوا در فريب داد؟

بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحيمْ

بعد از آن كه بار شيطان به بهشت رفت ، در همان دهان مار، شروع كرد با آدم عليه السلام صحبت كردن - آدم هم خيال كرد سخن گو مار است . مى گفت :اى آدم ! خدا نمى خواهد كه شما براى هميشه در بهشت بمانيد و هر كس از اين درخت بخورد جاويد مى ماند، خدا با اين دستورى كه به شما داد، قصد خيانت داشته ! از آن بخوريد تا جاويد بمانيد!
آدم جواب داد:اى مار! اين حرف كه تو مى زنى ، از غرور شيطان است . چه طور خدا كه مى گويد: از اين درخت نخوريد ضرر دارد قصد خيانت به ما را داشته ؛ در حالى كه تو مى گويى بخور ضرر ندارد و براى حرف خود قسم هم مى خورى ؟ كه خدا ((ارحم الراحمين )) است و بخيل نيست . شيطان هر چه وسوسه كرد، آدم نپذيرفت و با او مخالفت نمود. وقتى شيطان از آدم ماءيوس شد، پيش همسرش حوا آمد و گفت :اى حوا! آيا مى دانى درختى كه خداوند براى شما حرام كرده بود، اكنون برايتان حلال كرده ؟ چون ديد اطاعت و عبادات شما بسيار نيكو بوده است . اگر مى خواهى امتحان كن ، فرشتگانى كه موكل بر آن درخت بودند و حيوانات بهشت را از آن منع مى كردند، ديگر با شما كارى ندارند. همين دليل است كه آن درخت براى شما حلال شده ، اگر تو جلوتر از آدم از آن بخورى بر او مسلط خواهى شد و او مطيع تو مى شود، مجبور است از تو اطاعت كند!
حوا گفت : من الان امتحان مى كنم . به سوى آن درخت رفت . وقتى ملائكه خواستند او را از نزديك شدن به آن درخت منع كنند، خداوند به آنان وحى نمود و خطاب كرد: شما كسى را كه عقل ندارد منع كنيد، نه كسى را كه به او عقل دادم و آن حجت است بر او. اگر مرا اطاعت كند مستحق ثواب و اگر مخالفت كند مستحق عذاب است .
ملائكه هم او را رها كردند و آزاد گذاشتند. حوا هم بى آن كه آنها مانع اش ‍ شوند، به درخت نزديك شد. خيال كرد واقعا خوردن از آن حلال شده و ايرادى در كار نيست . مقدارى از ميوه درخت خورد و طورى هم نشد. پيش ‍ خود گفت : مار درست گفت و مى دانست كه خوردن از آن حلال شده . بعد از آن رفت پيش همسر خود آدم عليه السلام و گفت : آيا مى دانى كه خوردن از آن درخت بر ما حلال شده ؟ من نزديك آن رفتم ، ملائكه هم مانعم نشدند، مقدارى از آن خوردم ، مى بينى كه طورى نشدم و ايرادى نداشت . آدم عليه السلام هم گول زن را خورد و با حوا به راه افتاد، رفتند و از آن ميوه خوردند!

 



:: موضوعات مرتبط: شیطان , ,
:: برچسب‌ها: درباره شیطان ,
:: بازدید از این مطلب : 678
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 9 / 5 / 1386 | نظرات ()