نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

نرم افزار Power Data Recovery

نرم افزار Power Data Recovery  یک برنامه بسیار قدرتمند در زمینه بازیابی اطلاعات پاک شده از روی سیستم می باشد.این نرم افزار نه تنها از روی کامپیوتر شما کار بازیابی (recovery) را انجام می دهد بلکه از روی درایوهای خراب شده و یا فرمت شده هم این کار را انجام می دهد.با استفاده از این برنامه می توانید اطلاعات فلش مموری ها,مموری های گوشی,دوربین ها و.. را بازیابی کنید 

 حجم: 5.58 مگابايت

براي دانلود اينجا كليك كنيد.



:: موضوعات مرتبط: نرم افزار كامپيوتر , ,
:: بازدید از این مطلب : 812
|
امتیاز مطلب : 4
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

تبديل تمامي فرمتها با Video Convert Master

Video Convert Masterاز هر فرمتي  فکرش را می کنید پشتیبانی می کند و در سریع ترین زمان آن را تبدیل کرده و به شما تحویل می دهد.
امکان تبدیل فایل های صوتی به یکدیگر، ایجاد فایل های تصویری برای سایت های Streaming، قابلیت جدا کردن و چسباندن قسمتی از ویدئوها به یکدیگر، تغییر میزان کیفیت ویدئوها، رایت مستقیم فایل های صوتی و تصویری بر روی لوح فشرده و … از دیگر ویژگی های منحصر به فرد این نرم افزار هستند
.

حجم : 12.29 مگابايت

براي دانلود اينجا كليك كنيد.



:: موضوعات مرتبط: نرم افزار كامپيوتر , ,
:: برچسب‌ها: نرم افزار كامپيوتر ,
:: بازدید از این مطلب : 944
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

دانلود نرم افزار UltraISO Premium 9x


آیا شما از انبار کردن DVD/CD های خود خسته شده اید؟
آیا یک  DVD بازی از دوستان خود قرض گرفته اید و میخواهید همیشه آن را داشته باشید و برای رایت کردن از آن DVD Writer ندارید؟
در این گونه مواقع و سایر موارد مشابه فقط کافی است از آن یک Image تهیه کنید و دفعات بعدی آن Image را درون یک درایو مجازی بارگذاری کرده و از آن استفاده کنید.
UltraISO
نرم افزاری است برای ساختن image  از روی CD/DVD، رایت image بر روی CD/DVD، ویرایش File های ISO، تبدیل دیگر Fotmat های Image به ISO و  ساخت CD/DVD های Bootable
به وسیله UltraIso می توانید File های Image خود را به راحتی ویرایش کرده File یا Folderی را به آن اضافه کنید، حذف کنید و یا استخراج کنید.

حجم: 4.45 مگابايت

براي دانلود اينجا كيليك كنيد.

 

 



:: موضوعات مرتبط: نرم افزار كامپيوتر , ,
:: برچسب‌ها: نرم افزار كامپيوتر ,
:: بازدید از این مطلب : 818
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

Media Player Classic

براي دانلود اينجا كليك كنيد.

حجم: 9.13 مگابايت

نام این نرم افزار بسیار مفید  Media Player Classic 1.9 میباشد که با  وجود ظاهری بسیار ساده و غیر مجلل کارایی بسیار بسیار بالایی دارد.یکی از قابلیت های بسیار جالب این نرم افزار امکان دسترسی مستقیم آن به منبع عظیمی  از کدکها و فرمتهای ویدیویی و صوتی و تصویری میباشد که در صورتی که برنامه نتواند  فایلی را تشخیص دهد و کدکی برای آن یافت کند ، میتواند در صورتی که تماس شما با  اینترنت برقرار باشد ، در منابع عظیم اینترنتی خود به دنبال کدک مورد نظر گذشته و  پس از یافتن و نصب خودکار ( و آن هم با سرعت بالا ) ، آن فایل را برای شما نمایش  دهد. این قابلیت در مواقعی که شما در اینترنت میخواهید یک فایل را به صورت مستقیم  تماشا نمایید بسیار مفید میباشد زیرا این برنامه میتواند به عنوان پلیر پیش فرض در  مرورگر نیز استفاده شود و وظیفه پخش فایلها را در اینترنت به جای Windows Media  Player به عهده بگیرد.این برنامه انواع بسیاری از فایلهای صوتی و تصویری را پشتیبانی میکند به صورتی که  شما میتوانید با آن انواع تصاویر را نیز مشاهده نمایید. پشتیبانی این برنامه از  فایلهای متنوع صوتی و ویدیویی و تصویری به اندازه ای وسیع است که نمیتوانم همه آنها  را تک به تک در این مقاله ذکر کنم. فقط کافی است یک بار آن را امتحان نمایید تا  متوجه کارایی بسیار بالای این پلیر کوچک بشوید.هر کدکی که بر روی سیستم شما نصب شده باشد و یا نصب شود توسط این نرم افزار شناسایی  شده و شما میتوانید فایل خود را مستقیما با Media Player Classic مشاهده  نمایید.



:: موضوعات مرتبط: بازی اندرويد , ,
:: بازدید از این مطلب : 736
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : چهار شنبه 26 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند
 
 
مردی با ناخن های ۹ متری + عکس
 
 
به نقل از ایسنا، ملوین بوث دارنده درازترین ناخن های انگشت یک جفت دست بود.هنگامی که در ۳۰ می ۲۰۰۹ ناخن های وی در شهر تروی ایالت میشیگان آمریکا اندازه گیری شد،درازای آنها ۹ متر و ۵۸ سانتی متر بود.



:: موضوعات مرتبط: گوناگون , ,
:: برچسب‌ها: گوناگون ,
:: بازدید از این مطلب : 656
|
امتیاز مطلب : 12
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند
 
ميدان مغناطيسي سشوار بيش از دكل برق است

 با بيان اين كه بدن همواره در معرض مقادير زيادي از تشعشات قرار دارد، گفت: اين تشعشعات از دو منبع طبيعي و مصنوعي به بدن انسان تابيده مي‌شود كه منبع طبيعي يعني خورشيد، مهم‌ترين عامل تابش انرژي به شمار مي‌رود.

با پيشرفت علم و تكنولوژي، تشعشعات الكترومغناطيس از مهم‌ترين منابع تابش مصنوعي، پاك، ارزان و در دسترس به شمار مي‌روند كه با گستردگي زيادي در تمام امور زندگي افراد وارد شده‌اند؛ از اسباب‌ بازي كودكان گرفته تا پيشرفته‌ترين تكنولوژي‌ها. در مجموع خطوط انتقال برق، ترانس‌هاي برق، ارتباطات الكترونيكي، راديو فراكانس‌ها و ... در تمام امورات زندگي حضور يافته‌اند.
الكترون ذاتا هر جا كه حركت كند اطراف خود ميدان الكتريكي و مغناطيسي ايجاد مي‌كند كه حاوي انرژي است. اين انرژي‌ها اگر از مقدار مشخصي بالاتر روند، آسيب پذيري بدن در مواجهه با آن بالاتر مي‌رود. اطراف تمام وسايل برقي در منازل ميدان مغناطيسي وجود دارد. در ميان وسايل منزل، آن دسته از وسايلي كه سيم پيچ دارند مانند سشوار، جاروبرقي، ماشين لباسشويي و ... ميدان مغناطيسي بسيار قوي‌تري در اطراف خود ايجاد مي‌كنند. به عنوان مثال ميدان مغناطيسي سشوار به مراتب از يك دكل برق ۲۲۰ هزار ولت بيشتر است.

بيشترين ميدان‌هاي الكترومغناطيس ناشي از وسايل خانگي در آشپزخانه‌هاست
وي با بيان اين كه براي ميدان‌هاي الكتريكي و مغناطيسي استاندارد ملي و مشخصي وجود دارد، افزود: از آنجا كه وسايل برقي اطراف خود ميدان‌هاي الكترومغناطيس ايجاد مي‌كنند طبعا مكان‌هايي از منزل كه اين وسايل بيشترند، آلودگي هم بيشتر است. به اين ترتيب در آشپزخانه‌هاي منازل بيشترين ميدان‌هاي الكترومغناطيس ناشي از وسايل خانگي مطرح هستند.

زمان استفاده از منابع مولد انرژي را كاهش دهيد
كارشناس بهداشت پرتوهاي وزارت بهداشت گفت: در مواجهه با امواج الكترومغناطيس بايد به تاكيد سازمان جهاني بهداشت مبني بر «حداقل موجه شدني رساندن» (آلارا) توجه داشت كه اين موضوع ۴ اصل را شامل مي‌شود. اولين اصل در مواجهه با تشعشعات مربوط به زمان مواجهه است؛ به اين ترتيب كه تا حد ممكن زمان استفاده از منابع مولد اشعه و انرژي كاهش يابد و در موارد نياز استفاده شود. به عنوان مثال مايكروويو نوسان‌ساز ۳۰۰ مگاهرتز است كه بايد هنگام استفاده از آن زمان پرتوگيري تا حد امكان كاهش يابد.

تا حد امكان فاصله از منابع مولد اشعه را افزايش دهيد
زنان باردار از مواجهه با تشعشعات مايكروويو دوري كنند
وي افزود: دومين اصل در بحث مواجهه با منابع مولد اشعه، فاصله است. بر اين اساس بايد تا حد امكان فاصله از مولد اشعه افزايش يابد؛ چرا كه انرژي دريافتي با فاصله نسبت عكس و مجذور دارد. در اين زمينه يك سري از راهنماها وجود دارند. به عنوان مثال در زمان كار مايكروويو بايد حداقل يك متر فاصله با آن وجود داشته باشد. اين فاصله براي افرادي كه از دستگاه نوسان ساز قلب استفاده مي‌كنند بايد بيشتر باشد؛ به طوري كه به اين افراد توصيه مي‌شود در زمان كار مايكروويو به آشپزخانه وارد نشوند. همچنين به زنان باردار توصيه مي‌شود كه خود را در معرض تشعشعات مايكروويو قرار ندهند.

گوراني سومين اصل در مواجهه با منابع مولد اشعه را «حفاظ» يا «شيلد» عنوان كرد و ادامه داد: در مقابل هر انرژي مي‌توان با حفاظ مخصوص به آن، مانع ايجاد كرد. حفاظ در مقابل تشعشعات بحث بزرگي در دنياست كه در ايران كمتر به آن پرداخته شده است و مردم اطلاع چنداني از آن ندارند.

وي مباحث رفتاري را چهارمين اصل در مواجهه با منابع مولد اشعه دانست و گفت: در اين زمينه بحث فرهنگسازي و آموزش بسيار حائز اهميت است. آموزش‌ها بايد طوري باشند كه بتوانند تغيير در باور ايجاد كنند و اين آموزش‌ها به رفتار تبديل شوند.

كارشناس بهداشت پرتوهاي وزارت بهداشت در پايان گفت: در كشور ما به مبحث سنجش انرژي‌ها و امواج الكترومغناطيس چندان پرداخته نشده است و اين موضوع در هزينه‌هاي خانوارها جايي ندارد. اين درحاليست كه به عنوان مثال فرمايكروويو سالانه نياز به سنجش دارد و بايد كنترل كيفي شود. لازم است فرهنگ سنجش انرژي‌ها در خانوارها نهادينه و سيستم سنجش در منازل فعال شود.



:: موضوعات مرتبط: گوناگون , ,
:: بازدید از این مطلب : 655
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند
جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.
 
 
 وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.

یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟

از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.

با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و ۳۰% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که ۱۰ سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.

روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.

برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.

درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.

از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود ۱۰ متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.

در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.

در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که ۱۰ سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!

یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.

یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.

همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.

اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.

او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.

شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.

جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.

سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.


:: موضوعات مرتبط: رابطه زناشویی جالب! , عشق و عاشقی , ,
:: بازدید از این مطلب : 546
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند
در مسکو مسابقات عجیبی برگزار شده که در رقابت ها ۶۰ تیم مختلف هنر خود را در ساخت خودروهای عجیب و غیر عادی به نمایش گذاشتند. به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران، در مسکو مسابقات عجیبی برگزار شده که در رقابت ها ۶۰ تیم مختلف هنر خود را در ساخت خودروهای عجیب و غیر عادی به نمایش گذاشتند. یکی از شروط مسابقه این است که اتومبیل ها باید ۵۰۰ متر ار فقط با استفاده از نیروی انسانی و یا با استفاده از نیوری گرانشی طی کنند.

 

 

 

 
 
 


:: موضوعات مرتبط: تصاوير زيبا و خنده دار , ,
:: برچسب‌ها: تصاویر برای صفحه دسکتاب ,
:: بازدید از این مطلب : 595
|
امتیاز مطلب : 6
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 24 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

دو شكارچی با هم صحبت می كردند. اولی پرسید:« اگر خرسی به تو حمله كند، چه می كنی؟»
دومی: «با تفنگ شكارش می كنم.»
اولی: « اگر تفنگ نداشته باشی، چه؟»
دومی:« می روم بالای درخت.»
اولی:« اگر آنجا درخت نباشد، چی؟»
دومی: «خب، پشت یك صخره پنهان می شوم.»
اولی: «اگر صخره نبود، چه؟»
دومی:« توی گودالی دراز می كشم.»
اولی: «اگر گودال هم نبود؟»
در این موقع، شكارچی دوم عصبانی شد و گفت: «داداش! بگو ببینم، تو طرفدار منی یا خرسه؟!



:: موضوعات مرتبط: داستانهاي زيبا و جذاب , ,
:: بازدید از این مطلب : 726
|
امتیاز مطلب : 7
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 / 4 / 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : علیرضا نساروند

روزی که ” پدر صمعان کشیش بزرگ پای پیاده بسوی دهی میرفت تا برای مردم موعظه کند وآنان را از دام  شیطان نجات دهد مردی زخمی را دید كه روی زمین دراز كشیده بود و  ناله میكرد و كمك میخواست

پدر صمعان در دلش گفت :

” این مرد حتماً دزد است . شاید می خواسته مسافرها را لخت كند و نتوانسته . كسی زخمی اش كرده  می ترسم بمیرد و مرا متهم به كشتن او كنند”

از کمک به او منصرف شد و به سفرش ادامه داد. اما فریاد مردِ محتضر او را متوقف كرد:

 ” تركم نكن ! دارم می میرم بیا جلو! بیا، ما دوست قدیمی هستیم . تو پدر صمعانی ،  من هم نه دزدم و نه دیوانه “

کشیش  با کنجکاوی به مرد نزدیك شد، اما او را نشناخت با کمی ترس پرسید تو کی هستی؟

مرد گفت من شیطان ام !

 کشیش  پس از دقت بر بدن کج ومعوج او فریادی از وحشت کشید و گفت :

 خداوند تو را به من نشان داد تا تنفرم از تو بیشتر شود. نفرین بر تو. تو باید بمیری.

شیطان گفت : ” بیا  زخمهای مرا ببند… تو نمیفهمی چه میگویی!  اینجا عده ای فرشته به من حمله کردند ومیکاییل با شمشیر دو لبه اش ضربه ای کاری به من وارد کرده.”

کشیش گفت خدا را شکر که میکاییل بشر را از شر شیطان نجات داد .

شیطان گفت :

 “تو مرا نفرین میکنی؟ در حالیکه هرچه قدرت وثروت است از من داری. بازار حرفه تو  بدون من کساد است. اگر من بمیرم ، تو هم از گرسنگی می میمیری چون مردم دیگر گناه نمیکنند وبه تو نیازی ندارند. مگر کار تو این نیست که به مردم هشدار بدهی به دام من نیفتند. اگر من اینجا بمیرم تو و کلیسا دیگر به چه دردی میخورند؟ بیا تا تاریک نشده من را نجات بده...”

پدر صمعان شیطان را کول کرد وبطرف خانه راه افتاد ودر راه برای نجات شیطان دعا میکرد !!!

 

“خلاصه داستانی از جبران خلیل جبران”



:: موضوعات مرتبط: داستانهاي زيبا و جذاب , ,
:: بازدید از این مطلب : 1625
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : دو شنبه 17 / 4 / 1395 | نظرات ()